گفت‌و‌گوی من با مهران براتی – همه در تعیین سرنوشت کشور سهیم‌اند

بدست امین


با دکتر مهران براتی کارشناس سیاست خارجی و فعال سیاسی مقیم آلمان درباره ایده کنگره ملی به گفتگو نشستیم. وی درباره شورای هماهنگی راه سبز امید می گوید که این شورا دیر یا زود باید گامی برای نزدیکی به نیروهای جمهوری‌خواه، لیبرال و سکولار بردارد، و به نظر وی این شورا نهایتاً چنین خواهد کرد.

.چراغ آزادی: اخیرا ایده کنگره ملی از طرف آقای واحدی مطرح شده است، پیش از این نیز به کرات این ایده در شکل های مختلف مطرح شده بود و هر بار شکست خورد. آیا شما با اصل این ایده که راه پیروزی جنبش دموکراسی خواهی از کنار هم نشستن مخالفین از جناح‌های مختلف است موافقید؟

مهران براتی: کنگره ملی دو معنا دارد، یکی این است که مخالفین بر سر چگونگی آینده کشور، قانون اساسی و تفاهم میان گروه ها توافق کنند و دوم این که شرایط را به گونه ای ببینند و خود را آماده کنند تا جانشین قدرت موجود شوند، در حقیقت برای قدرت موجود بدیل سازی نمایند. این دو نوع کنگره ملی بسیار متفاوت از هم هستند. این خود را آماده کردن برای به دست گرفتن قدرت به این معناست که کسانی که می خواهند کنگره ملی را برپا کنند نظام حکومتی را در شرایط فروپاشی و بحران می بینند و فکر می کنند هر آن امکان سقوط هست و احتمالا می پندارند که در یک دیالوگ ملی ائتلاف ملی به وجود آورند و این ائتلاف شرایط به دست گرفتن قدرت را به وجود آورد و خود را جانشین قدرت آینده نماید. باید معلوم شود که منظور از کنگره ملی کدام یک از این هاست.

چراغ آزادی: فرض کنیم کنگره ملی بخواهد در راستای تضعیف رژیم و آماده کردن شرایط برای در اختیار گرفتن قدرت تلاش کند.

مهران براتی: در جهت فروپاشی تلاش کردن، می تواند از اهداف کنگره ملی باشد که احتمالا آقای واحدی از آن صحبت کردند. در جهت فروپاشی کوشش کردن به این معناست که توازن قدرت اجتماعی را به نفع نیروهای مخالف به هم بزنند. معمولا چنین تحولی در دو حالت انجام می گیرد، اول این که نیروهای مخالف آن قدر قوی هستند که اگر رهبری داهیانه پیدا شود و راه و رسم مبارزه و چگونگی برخورد با نیروهای حاکم را به مردم پیشنهاد کند مردم پذیرا می شوند، استقبال می کنند، به خیابان ها می آیند، شیر نفت بسته می شود، دانشگاه ها بسته می شوند، ادارات بسته می شوند و در مجموع شرایط پیش از انقلاب به وجود می آید. این یکی از الزامات است، یکی دیگر این است که احتمالا کسی که صحبت از ایجاد شرایط فروپاشی نظام کنونی و به دست گرفتن قدرت به وسیله نیروهای مخالف می کند این که نیروهای مخالف آیا همه آن ها در یک قدرت جانشین شرکت داده شوند مسئله دیگری است ولی یک احتمال هم این است که معمولا در بحران های بین المللی در شرایطی که کشوری مثل ایران با حکومت دیکتاتوری ولایت فقیه در بحران بین المللی و جهانی قرار می گیرد احتمال جنگ بالا می رود و بخشی از نیروهای درون این حکومت برای جلوگیری از فروپاشی کلی نظام حاضر به یارگیری بیرون از خود می شوند. بخشی از نیروهای اپوزیسیون می پیوندد و پیشرفت بحرانی که بوی جنگ از آن می‌آید احتمالا علائمی از آن مشهود است و چیزهایی از این دست باعث می شود که مردم به این معنا به صحنه بیایند که میان هزینه و نتیجه رابطه ای برقرار کنند و فکر کنند اگر الان به میدان آیند هزینه ای که خواهند داد در رابطه با نتیجه خواهد بود. یعنی قربانیان حرکت اعتراضی مردم آن چنان فراوان نخواهد بود ولی نتیجه سرنگونی یا فروپاشی نظام خواهد بود. یک چنین برداشتی وجود دارد از مسئله. این مسئله را فقط با فراخواندن کنگره کسی نمی تواند به وجود آورد، برای این الزاماتی لازم است و آن است که معمولا کسی که چنین برنامه هایی دارد و فکر می کند پایه ای در میان مردم دارد علائمی دارد. به طور مثال در شرایط گوناگون قدرت سنجی می کند، یک روز اعلام اعتصاب عمومی دانشگاه ها را می نماید اگر واقعا دانشگاه ها بسته شدند و هیچ دانشجویی به دانشگاه نرفت و یا حداقل هفتاد درصد دانشجویان در منزل ماندند آن زمان می تواند حدس بزند که فراخوان من در شرایط بحرانی نتیجه بخش است. یا مثلا کارگران ذوب آهن و فلزکاری. بنابراین چنین کنگره ملی که بخواهد به هدف برسد باید نمایش این را که می تواند توازن قوای موجود را به هم بزند داده باشد و این را من فعلا در دسترس نمی بینم.

چراغ آزادی: بحث اتحاد اپوزیسیون با موضع گیری نیروهای اصلاح طلب و شورای هماهنگی راه سبز امید پیوند خورده است. شورای هماهنگی راه سبز امید ادعا می کند که در داخل کشور نیرو دارد و به طور مداوم در حال تعامل و گفت و گو با دیگر نیروهای اپوزیسیون است. شما فکر می کنید که شورای هماهنگی در این یک سالی که از تشکیل آن گذشته قابل قبول عمل کرده است؟

مهران براتی: در حقیقت شورای راه سبز امید در خرداد ۸۸ در خیابان های ایران تشکیل شد، آن شورای راه سبز امید بود و آن جا کسی از دیگری نمی‌پرسید که اصلاح طلب، مسلمان، مارکسیست، لیبرال، یهودی، بهایی یا مسیحی هستی. حضور اجتماعی مردم کاملا ملموس بود و این به این معنی بود که نوعی ائتلاف طبیعی میان اصلاح طلبانی که از درون نظام برآمدند، اصلاح طلبان اسلامی و بقیه نیروهای اجتماعی انجام گرفته بود اما آن چیزی که در خارج به عنوان شورای هماهنگی درست شد فعلا مدار بسته ای است. حدس من این است که آن ها فکر می کنند که برای این که ریزشی درون حکومت به وجود آورند باید نزدیک به نیروهای اسلامی بمانند. اگر وارد اتحاد و ائتلافی با نیروهای بیرون از خود – مثلا سکولار جمهوری خواه – شوند این احتمال را کم می کند که درون سپاه، بسیج، نیروهای سیاسی درون نظام و مجلس راه پیدا بکنند و از آن ها بتوانند برای تغییر و تحول یارگیری نمایند. برای همین تا به حال منتظر ماندند و از طرف خودشان گامی که نشان از خواست اتئلاف گسترده ملی با کلیه نیروهای خارج از اصلاح طلب اسلامی باشد برنداشتند. ولی این اواخر احتمالا گفت و گو هایی در سطوح مختلف انجام می گیرد، یکی از بدترین کارها در صحنه سیاسی این است که نیرویی از بقیه بخواهد ابزاری استفاده کند. به این معنا که بگوید من نیروی تعیین کننده هستم، شما از من حمایت کنید، وقتی که دست ما به جایی رسید جایی هم برای شما تعیین خواهیم کرد. این با ایده کنگره و ائتلاف ملی در تقابل است. ائتلاف ملی به این معناست که همه نیروهای سیاسی آزادی خواه کشور در تعیین سرنوشت کشور شرکت داده می شوند. راه سبز امید هنوز به این جا نرسیده است ولی من ناامید نیستم و فکر می کنم که به این مشکل هم پی بردند. دیر یا زود باید گامی برای نزدیکی به نیروهای جمهوری خواه، لیبرال و سکولار بردارند.

چراغ آزادی: شورای هماهنگی عموما مدعی است که از اکثر گرایشات جنبش سبز نماینده دارد. سوال من از شما این است که شورای هماهنگی به عنوان مثال از شخص شما نظرخواهی کرده و نظرات شما را اعمال نموده است؟

مهران براتی: خیر، کاملا برعکس بوده است. من خود به سمت کسانی که به نظر می رسد در شورا باشند رفتم و پیشنهاداتی دادم در چگونگی پیشبرد مبارزه مشترک و مسائل دیگر. هنوز آن ها در این فکر نیستند در جهتی که شما گفتید با نیروهای بیرون از چارچوب خودشان، مثل من گفت و گو آغاز کنند.

چراغ آزادی: وقتی صحبت از کنگره ملی می شود بی اختیار ذهن انسان می رود به این سمت که چه کسانی و چه گروه هایی باید در این کنگره باشند، نظر شما چیست؟ خط قرمزهای شما در رابطه با گروه ها چگونه است؟

مهران براتی: من هیچ خط قرمزی جز آزادی خواهی، اعتقاد به منشور حقوق بشر، جدایی دین از حکومت، کثرت گرایی، قبول چندگانگی قومی ایران و دموکراسی و قبول این مسئله که حکومت و قدرت باید به طور متناوب با رای آزاد مردم عوض شود ندارم. همه کسانی که این اصول را می پذیرند می توانند در کنگره جا داشته باشند.خط قرمز ویژه ای با هیچ نیروی خاصی نباید داشته باشیم چرا که ما فعلا در ایران احزاب سیاسی به معنای کلاسیک نداریم که با یکدیگر وارد ائتلاف شوند. ما فعلا در ایران گرایشات سیاسی داریم، پایگاه ها و لایه های اجتماعی داریم که به نیروی های مورد نظرشان متمایل هستند بنابراین خط قرمز میان لایه های مردم در رابطه با مسئله دموکراسی نمایان می شود. اگر بخشی از مردم هنوز نمی پذیرند که قدرت متناوب باید تقسیم شود، کثرت گرایی حزبی، عقیدتی و مذهبی وجود داشته باشد، آزادی مذهب وجود داشته باشد، قبول نداشته باشند که اعلامیه جهانی حقوق بشر بزرگترین و بالاترین دستاورد بشری است و می خواهند آن را با حقوق بشر اسلامی که بعضا و بخشا با اعلامیه جهانی تقابل دارد محدود کنند، خوب خط قرمزها همین جا هستند و جز این وجود ندارد.

چراغ آزادی: به عنوان سوال آخر مایلم خیلی کوتاه نظر شما را در رابطه با چهره های شناخته شده ایران و جهان بدانم، به این دلیل این سوال را می پرسم چون موضوع بحث ما کنگره ملی است. پرسش در رابطه با افراد اگر صادقانه پاسخ داده شود به نظر می رسد نشان می دهد که کجا ایستادیم و چه راهی را پیش رو داریم.

مهدی کروبی؟ شهامت و شجاعت سیاسی آقای کروبی در مقابل ولایت فقیه و در رابطه با ساخت آزادی انتخابات بسیار تحسین برانگیز است و ایشان نقش بسیار مهمی در آینده هم خواهد داشت.

روح الله خمینی؟ آقای خمینی رهبر بسیار باهوشی بودند که متاسفانه با انقلابی که انجام دادند چیزی جز قتل و کشتار برجای نگذاشتند که ماندگار باشد.

رضا شاه پهلوی؟ زمانی به حکومت رسید که از ایران چیزی باقی نمانده بود و وجودش الزامی تاریخی بود که متاسفانه به جای وفاداری به مشروطه با خودکامگی راه تباهی ایران را طی کرد.

جرج بوش؟ سیاستمداری که بسیار به اعتقادات دینی خود پایبند بود و از جمله این اعتقادات این بود که آمریکا باید همه جهان را به سوی سعادت اگر چه با جنگ و خونریزی رهنمون باشد.

نورالدین کیانوری؟ شخص موثر و باهوشی بود اما فکر می کنم ایشان هم نظیر دیگر رهبران کمونیست وابسته به شوروی هر آن حاضر بودند منافع ملی را قربانی شوروی کنند.

اسفندیار رحیم مشائی؟ بسیار باهوش است و می داند برای حفظ نظام دیگر ایدئولوژی انقلاب اسلامی کارساز نیست و می خواهد نظیر احزاب بعثی ایدئولوژی فراگیر ملت بزرگ ایرانی همراه با شیعه و شیعه گری را راهِ قدرت نماید.

محسن سازگارا؟ ضمن برجستگی و باهوشی نقطه ضعفی دارد که در شناخت واقعیت اغراق می کند و گاها با عجله فرصت سوزی می نماید.

رضا پهلوی؟ ارثیه پدر را هنوز باید به دوش بکشد. ایشان در سال های اخیر حرف های منطقی زدند اما باید قبول کنند دوران سلطنت و مشروطه در ایران گذشته هر چند من فکر می کنم در نهایت این حق مردم ایران است که تصمیم نهایی را بگیرند.

فرخ نگهدار؟ هنوز در آن دنیای بعد انقلاب اسلامی زندگی می کند که می خواستند جبهه واحد نیروهای چپ با نیروهای اسلامی را به وجود آورند. هنوز در فکر نوعی سازش، نوعی راه پیدا کردن در قدرت و نوعی نزدیکی به ولایت است و فکر می کند از این طریق می توان ایران را گام به گام به سوی دموکراسی برد.

رجبعلی مزروعی؟ ایشان را کم می شناسم اما فکر می کنم ایشان بیش تر مشغول آموختن هستند و در عمل از ایشان حرکات قابل تفسیر زیادی ندیدم.

اردشیر امیرارجمند؟ ایشان از سیاست نیامدند، صرفا دوستی و نزدیکی با آقای موسوی داشتند ولی ایشان موقعیت خود، نیروهای دور و بر خود و شرایط بین المللی را می شناسند و فکر نمی کنند آمریکا و غرب دشمن ما هستند و می توانند زبان دیالوگی به نام نیروهای اصلاح طلب اسلامی با همه دنیا باز کنند و از این نظر نقش موثری دارند.